اینگونه است
حکایت رازهای شبانه ،
بر فراز شادی های کودکانه ؛
جاودانه
ماندگار ...
مثل تو
مثل تصور تو
مثل نگاهت که تا کودک درونم نفوذ می کند
پیوند میزند مرا با ابدیت
و نفس هایم را به شماره می اندازد
که بشمارد
لحظه های دوست داشتنم را
اما
نمی تواند
چه بی شمار دوستت دارم ...
با گهرهای فراوان
زیر سرسر مرغابی ها در رقص آب و رژه ی مرواریدها در نور!