زمان بهترین بهانه برای دوری تو و من است
و مکان بهترین راه گریز از عاشقی
اما دل
می شکند
به فراخور زمان و مکان
و اما همیشه عاشق است
خارج از ابعاد ذهن
و من امروز و هر روز بیشتر از همیشه عاشق تو ام
و فردا عاشق تر . . .
محبوب من
سایه ابر از سر بام می گذرد
هر روز
مثل یاد تو از ذهن من
هر روز
باد سایه را، ابر را می برد
اما
یاد تو همیشه در گذر است
در ذهن من
"با تو حکایتی دگر"
بی تو
زندگی نشاید
روزها همچون برگ های درخت از کنار چشمانم می گذرد
و ریشه های زندگیم خودشان را جمع تر می کنند
خاکم را سست تر از همیشه حس می کنم
همه احوالم از دوری تو خبر می دهند
اما هنوز عاشقترینم
برای تو
مقاوم ترینم برای تو
و انتظار
برای روز بهاری
برای شکفتن و ریشه دواندن
برای عاشقی
برای تو
یک دسته گل برای تو
یک بغل زانوی غم برای من
یک دنیا بی خبری برای تو
یک عالم حسرت برای من
من برای تو
همه دنیایم برای تو
محبوب من
من زنده ام
ذهن من زنده است
احساس می کنم
چون تو در ذهن و احساس من زنده هستی
چون وجودم با تو در آمیخته
چون زندگیم به تو بسته
چون با تو زنده هستم . . .
هستم
تو را حس می کنم
با تو
هست بودن را
حس می کنم
و به عاشقانه هایم با تو می اندیشم
هر چند
که هیچگاه به تجربه مبدل نشدند . . .
I couldn't live
I couldnt live without your love
for one kiss
well I'd give everything up
there's no words I can describe
what I feel deep inside
so I let this song say it all
Then I hope you'll understand
once you've listened till the end
Heard the music in my head
so before I could forget
I start singing
yeah I was singing
this song
for you
Just made up the words
la la la ohhh ohhh yeah
my heart with a melody
so I am singing
this song
for you
جاده مرا به سادگی یاد می کند
جاده مرا می شناسد
اما پاهای من جاده را بیشتر می شناسد
و چشمانم همواره آشنای افق است
و خاطرم جز سیمای تو چیزی در خاطر ندارد
محبوب من
دست هایت را به من بسپار
به من
که خسته ام
به من
که همیشه با چشمانت پر میگیرم
با من
که رویای «با تو» را در گور خاطراتم می جویم
مرا ببین
مرا لمس کن
با من بمان
بمان
زندگیم درد می کند
تو به چشمان سفیدم خیره می شوی
این را خودم به خودم می گویم
از بس که به تو می گویم دوستت دارم
تو دیگر به چشمانم خیره نمی شوی
زندگیم درد می کند
دوباره سبز می شویم
دل به رویا می بندیم
بزرگ می شوی
دوباره و همیشه دل مرا می بری
تصور می کنم
دیدن تو را
چه زیباست با تو بودن
چه زیباست با تو دیدن
دوباره می رویم
برای تو
دوباره خشک می شوم
برای تو . . .
به آسمان نگاه می کنم
تو را می بینم
که چه ساده
از آن عبور می کنی
و من دست هایم سرد می شود
و چشمانم مثل همیشه خیس . . .
...برای من نوشته
گذشته ها گذشته
تمام قصه ها هوس بود
برای او نوشتم
برای تو هوس بود
ولی برای من نفس بود
کاشکی خبر نداشتی
دیوونه نگاهتم
یه مشت خاک ناچیز
افتاده ای به زیر پاتم
کاشکی صدای قلبت
نبود صدای قلبم
کاشکی نگفته بودم
تا وقت جون دادن باهاتم
تا وقت جون دادن باهاتم ...