عاشق تر از اینم ببین
چون کلمات مرا همواره به بازی گرفته اند
آنقدر توانا نیستند
که دم از عشق من بزنند
نمی توانند
و نخواهند توانست
که بفهمند
چه رسد که بگویند
که من چقدر دوستت دارم . . .
درک می کنم
با تو بودن را
می فهمم
لحظات داشتن نگاهت را
می دانم
هر لحظه با تو چه قدر میارزد
چون
بی تو بودن را بیشتر از همه چیز تجربه کرده ام . . .
قسمت کردم
با تو
تمام لحظات شادم را
تمام زندگی ام را
و تو تصور کردی
که همه ی من خوب است
به شادی قطره های باران لحظه ی رها شدن از ابر ها
اما من فقط خوبم زمانی که
با تو هستم
و با تو تجربه قطره ها را تکرار می کنم
همه عمر
در این آرزو باشم
همه وقت
در این رویا
که از دست ندهم تو را
لیک
همه عمرم بر فنا رفت
اگر نگاه امروز تو را از پشت پنجره به کبوتر ها
از دست بدهم . . .
تو بگو
تو مرا محکوم کن
برای تمام دوست داشتن هایم
چون تو را دوست دارم
و همیشه
درخت افکارم را
از سر بام دلت
می بینم
می شنوم
پشت تمام درهای قلبت
مرا صدا می زنی
و آرزوهایم را می بویی
می دانم که می دانی عاشقم
نگاهم را به آسمان دوخته ام
در تقلای برگی برای افتادن
در آرزوی رودی برای دریا شدن
خود را بسیار می یابم
و انگشتان خود را نیز در موهای تو
حرف هایم را در آرزوهایم می نویسم
آرزوهای بزرگی دارم
و رویاهایی یزرگ تر
رویای من
افکارم را به کاغذهایم هدیه داده ام
اما چهره ات را تنها به خاطرم می سپارم
و خاطرم را با خاطراتت پر می کنم
وتنها با تو به خاطراتم باز خواهم گشت
زمان ، به زمان نیاز دارد
تا دوباره عشقت را برنده شوم
من آنجا خواهم بود ،
عشق ، تنها عشق
می تواند محبت تو را گاهی اوقات بر گرداند
من آنجا خواهم بود ،
مبارزه ، عزیزم ، من مبارزه خواهم کرد
تا دوباره عشق تو را برنده شوم
من آنجا خواهم بود ، من آنجا خواهم بود . . .
من به تو ایمان دارم
بیشتر از خیسی بالش خودم
من تو را دوست دارم
بیشتر از تصور عاشقی تو
من تو را می بینم
بیشتر از حرکت عقربه ها
من با تو هستم
بیشتر از روزهای باقی مانده برایم . . .
همه دنیا به انتظار زنده است
و به انتظار نابود خواهد شد
به انتظارم
به انتظار روزی که دلت برایم تنگ شود
یک لحظه از لحظه هایت را دلتنگی من اشغال کند
و در آن لحظه
من آمادگی این را خواهم داشت که تمام عشق و محبتم را
در یک لحظه
وبرای تمام باقی عمرم به پای تو نازنینم بریزم
و تو را عاشق ببینم . . .
دلم خیلی برات تنگ شده