سیاه

 تنها شدم

 تنها ماندم

 غروب ، این بار  غمبار تر از هر روز

 سایه ها را با خودش می برد

 و من سایه ام را هم از دست داده ام . . .

رفتی

 وقتی اومدم 

 رفته بودی 

 سپرده بودم وقت رفتنت خبرم کنن 

 اما کبوترای پشت بوم همسایه هم نپریدن 

 دیر اومدم 

 زود رفتی 

edu 35

دیدار تازه

دیدارها تازه می شوند 

لبخند ها شکل می گیرند 

قدم ها تند می شوند 

آرزوها بزرگتر می شوند 

من اما 

آرزوی با تو بودن را در دل می پرورانم 

حتی اگر همین دیروز 

دیدارهایم با تو تازه شده باشد . . . 

edu 34

لمس

 برگشتی

 به خاطر آوردم

 گرمای لذت بخش زندگی را

 با تمام وجود به خاطر آوردم

 زندگی را

 لمس لحظه های ملموس با تو بودن

 رویاهایم با واقعیاتم مخلوط شده اند

 تو را حس کردم

 حسی که از باورم خارج بود

 قلبم را احساس کردم

 که با شدت در سینه تو می تپید

 دستت را احساس کردم

 که با آرامش در دستانم حرکت می کرد

 فکرم را با احساسم در آمیختم

 به واقعیت تو رسیدم

 به تجربه آرامش واقعی

 عاشق بودن

 با تو عاشق بودن . . .

برگرد

 وقتی دیوار به من تکیه می زند 

 احساسش را نمی تواند به زبان بیاورد 

 وقتی زمین به دیوار دلخوش کرد 

 هرگز نلرزید 

 و تو رفتی 

 من لرزیدم 

 و دیوار هم لرزید . . . 

دوردست

  باران که می بارد 

  تمام آرزوهایم را می شوید 

  اما لحظه ای درنگ نمی کنم 

  که سیل رویاهایت به سمت من می آیند 

  و مرا غرق در دنیای با تو می کنند 

  ای کاش این آب پاک مرا ببرد 

  ببرد به دوردست آرزو هایم 

  به جایی که تو رفتی و مرا جا گذاشتی . . .

  پاک ترین جای دنیا

edu blog 9

خواب

باد صورتم را نوازش می دهد 

و از لابلای انگشتانم فرار می کند 

" مست و پریشان و خراب "  

نفس تو را لمس می کنم

مو هایت را می بویم 

آرزوهایم را حس می کنم 

با تو بودن را تجربه می کنم

افسوس

بیداری امانم نمی دهد 

که خواب بمانم  . . . 

آخر

غربت از چشمات می باره 

وقتی منو نگاه می کنی 

سقوط من حتمی است 

فقط 

یه فرصت 

یه دست 

که منو یاری کنه 

فقط یک چشم 

که "منو" نگاه کنه 

فقط یک بار  

عاشقم باش 

عاشق من که همیشه عاشقتم . . .

پیدا

گم شدم

در تو

تا  همیشه

در رویای تو

گره خورده

تمام لحظه هایم با تو

دوستت دارم

محبوب من


می مانم

چشمانت مرا حس نمی کنند

دستانت مرا نمی بینند

آرزوهایم را می بینم

که بر باد رفته اند

تو را می بینم

که مرا نمی بینی

و من

که عاشق تر می شوم

که پر پر می شوم

می مانم 

edu 23

فراموشی

چه شد آرزوهایم 

کجا رفت رویاهایت 

به چه دل خوش کردی 

با چه دل می گذرانی 

دل من را کجای راه گم کردی 

چه شد که من فراموشت شدم 

من رو کجای راه گم کردی . . .

همیشه

زمان بهترین بهانه برای دوری تو و من است 

و مکان بهترین راه گریز از عاشقی 

اما دل 

می شکند 

به فراخور زمان و مکان 

و اما همیشه عاشق است 

خارج از ابعاد ذهن 

و من امروز و هر روز بیشتر از همیشه عاشق تو ام 

و فردا عاشق تر . . . 

محبوب من

سایه

سایه ابر از سر بام می گذرد

هر روز 

مثل یاد تو از ذهن من

هر روز

باد سایه را، ابر را می برد

اما

یاد تو همیشه در گذر است

در ذهن من

"با تو حکایتی دگر"

بی تو

زندگی نشاید


edu 28

آغاز یک پایان

روزها همچون برگ های درخت از کنار چشمانم می گذرد

و ریشه های زندگیم خودشان را جمع تر می کنند

خاکم را سست تر از همیشه حس می کنم

همه احوالم از دوری تو خبر می دهند

اما هنوز عاشقترینم

برای تو

مقاوم ترینم برای تو

و انتظار 

برای روز بهاری

برای شکفتن و ریشه دواندن

برای عاشقی

برای تو

برای تو

یک دسته گل برای تو

یک بغل زانوی غم برای من

یک دنیا بی خبری برای تو

یک عالم حسرت برای من

من برای تو

همه دنیایم برای تو

محبوب من

edu 24

مژگان چشمانم

من زنده ام

ذهن من زنده است

احساس می کنم

چون تو در ذهن و احساس من زنده هستی

چون وجودم با تو در آمیخته

چون زندگیم به تو بسته

چون با تو زنده هستم  . . .

هستم

هستم 

تو را حس می کنم 

با تو 

هست بودن را 

حس می کنم 

و به عاشقانه هایم با تو می اندیشم  

هر چند 

که هیچگاه به تجربه مبدل نشدند . . .

I couldnt live without your love

I couldn't live
I couldnt live without your love
for one kiss
well I'd give everything up
there's no words I can describe
what I feel deep inside
so I let this song say it all

Then I hope you'll understand
once you've listened till the end

Heard the music in my head
so before I could forget

I start singing
yeah I was singing
this song
for you

Just made up the words
la la la ohhh ohhh yeah
my heart with a melody

so I am singing
this song
for you 

این هم موسیقی زیبای این شعر زیبا (دانلود)

افق

جاده مرا به سادگی یاد می کند  

جاده مرا می شناسد 

اما پاهای من جاده را بیشتر می شناسد

و چشمانم همواره آشنای افق است 

و خاطرم جز سیمای تو چیزی در خاطر ندارد 

محبوب من 

 

توهم

دست هایت را به من بسپار 

به من 

که خسته ام 

به من

که همیشه با چشمانت پر می‌گیرم 

با من  

که رویای «با تو» را در گور خاطراتم می جویم 

مرا ببین 

مرا لمس کن 

با من بمان 

بمان

بی هوا زی

از شاخه شاخه دستم هوای خیال می چکد 

هر چند در خلأ می زیم 

هر چند از تو دورم 

دور 

درد

زندگیم درد می کند 

تو به چشمان سفیدم خیره می شوی 

این را خودم به خودم می گویم 

از بس که به تو می گویم دوستت دارم 

تو دیگر به چشمانم خیره نمی شوی 

زندگیم درد می کند