-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 02:57
اینگونه است حکایت رازهای شبانه ، بر فراز شادی های کودکانه ؛ جاودانه ماندگار ... مثل تو مثل تصور تو مثل نگاهت که تا کودک درونم نفوذ می کند پیوند میزند مرا با ابدیت و نفس هایم را به شماره می اندازد که بشمارد لحظه های دوست داشتنم را اما نمی تواند چه بی شمار دوستت دارم ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 01:06
دلم شور می زند نه شور فردا شور راه رفته را می زند نکند تو را گم کرده ام نکند خودم گم شده ام مرطوب هوا شور به دلم می اندازد نکند جا مانده ام نکند تو را دیگر ندارم ... دلم شور می زند
-
بتابد
شنبه 15 خردادماه سال 1389 19:12
آنقدر بر کوس های فریاد بکوبید تا خون ازحنجره رگ هایمان بجوشد؛ غرق کند همه دل خستگی های مظلومیت سال ها فروخورده مان را، که بتابد این خورشید لعنتی؛ بس که اشک باریدیم وشستیم و خاک کردیم ...
-
ذوب
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 05:24
هجوم یادهای واپس خورده عاشقی دلم را به آتش می کشد که تکه های دلپذیر حسرت آورش را ، تنها با تو قسمت می کنم سهم من ، سوختن است ...
-
به باد می روم
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 23:56
می سوزم آب می شوم به باد می روم ... تو بمان تو بمان که ذره ذره وجودم لبخندی شود بر لبانت ...
-
Paradise
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 00:44
There is way's for people to paradise but you are my only way to Paradise ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 01:26
طنین صدای تو حتی شفاف تر شده است تنها بال زمان بر پیشانی بی چین ات سایه ردی برفگون افکنده است آنا اخماتووا
-
سنگینم
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1388 22:28
تو اینجا بودی کنار من حتی هنوز بوی عطرت روی مچ دستم مونده هنوز سرم سنگینه چشام بوی خماری میده باور کن ... چه خواب شیرینی باور کن تو اینجا بودی ...
-
دستمال سرخ دلم
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 14:46
این جایم بر تلی از خاکستر پا بر تیغ می کشم و به فریب هر صدای دور دستمال سرخ دلم را تکان میدهم ... ----------------------------------- حسین پناهی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 02:18
Im dying for you everytime ... You know sometimes ...
-
عاشقم
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 17:00
دوست داشتم می دونستی عاشقم ... با اینهمه که عاشقم با اینهمه که به این کلمه فکر کردم که نگم که نشنوم که ناب باشم که برای تو عاشقی کنم که بگم عاشقم ...
-
هراسان
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 16:54
آموختم هراسان نباشم ... از نبودنت نیامدنت جواب نشنیدنم گفتی که مرا دوست داری یک بار برای همیشه دلم را به دریا ، به تو سپردم خوبم ... هراسانم ...
-
حسرت
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1388 21:45
کاش که من کم نبودم میتوانستم پر بکشم به بلندای نگاهت کاش می شد که باشم به پهناوری آن دل نازک کاش که من کم نبودم ...
-
معطر
دوشنبه 2 آذرماه سال 1388 01:48
بوی موهات احساس معطر لمس طعم خوشایند احساس هرم نفس های بی دریغ لطافت دستای پر خاطره توی لحظه دیدنت آتیش به قلبم میزنه ...
-
بارون
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1388 03:50
داره بارون می باره رها تر از هلهله های تو آزاد تر از آواز پرنده می شنوم لحظه های شاد تو رو عاشق بارون بودی عاشق بارون شدم ...
-
آزاد
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 13:38
آزاد و رها چون مرداب از بابت آدم نشدن در پی آنچه تو هستی نیستم دغدغه ای ندارم رهایم اندوهی ندارم شادم تا بتوانم دلی باز کنم از برای دوست داشتنت برای شاد دیدنت برای شاد برانگیختنت و برای در آغوش گرفتنت ...
-
عزیز ...
یکشنبه 17 آبانماه سال 1388 12:53
وجودم از وجودت لبریز می شود ذهنم از خاطراتت مملو سرخی لبهایت داغیست بر دلم که همیشه به آن گرمم سیاهی چشمانت نشانیست بر خاطراتم که به آن زنده ام و عطر موهایت همیشه در تنفسم جاریست منم و زندگی و خاطر عزیزت . . .
-
یاد
شنبه 25 مهرماه سال 1388 04:05
خون در رگهایم خود را به مردن می زند دل در سینه ام نمی تپد تنها یادیست خاطره ایست که به زندگیم ادامه می دهد .... با یاد تو زنده ام ....
-
نیستم
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 18:53
نیستم ... نیستی تا ببینی نیستم دیوارها بلندیشان را به رخم می کشند و تو همچنان در راهی با یک سبد حرف های نوستالژیک ! اما من دیگر ... نیستم...
-
ذهنیت
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 21:10
شوق تو در زیر پوستم زجه موره می کند ... احوال ما خوب است ... از بس که احوال شما خوب است ... چشمانت مرا یاد لبهایم می اندازد ... و صد البته ... لبهایم تو را یاد چشمانت می اندازد ... که روزگاری بی اندازه دوستشان داشتی ... تصورت می کنم ... چون تصورم را قوی کرده ام ... چون دوستت می داشته ام ... چون دوستم می داشته ای ...
-
هست
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 00:45
تو را میبینم امروز نعمت دیدار را خدایم به من داده است امروز مرا هزار نماز شکر واجب است شکستن لحظه ها را در دورنمای ذهنم حس میکنم زمان را از پای در آوردم مکان هم به پایم نمی رسد تو که باشی هست بودن را لمس می کنم با تمام وجودم ...
-
فریاد
شنبه 6 تیرماه سال 1388 13:34
آسمان امروز روشن تر شده و سر دیوار پر رنگ تر دستانم انرژی بیشتری برای رهایی گرفته اند و امروز رها تر از هر روز به بلندای خیال تو نمی اندیشم بسیار فراتر از آن که به رنگ لبخند کودک گل فروش که به صدای فریاد درخت که به خودم و خدایم می اندیشم . . .
-
ALONE
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 23:34
There is nothing to sense there is nothing to hear there is nothing to smell you'r alone just like me and the way is your's and my eyes every thing is your's i'm alone just like you .....
-
پرواز
یکشنبه 31 خردادماه سال 1388 17:38
همین روزها یک پر از تو خواهم خواست که شاید بنویسم دردهای منقوش بر تنم را که شاید پر بگیرم برای رفتن از دیار ظلم که شاید بسوزم برای روشنی چند روز باقیمانده از عمرم . . .
-
روند
سهشنبه 26 خردادماه سال 1388 23:50
و ما باز در آرزوی تنهایی به دیدارش می رویم و از آلودن دست های گره کرده به آغوش تنفر نمی ترسیم ؛
-
رفت . . .
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 21:44
و من برگشتم بعد یک دوره درمان اما رفت اونی که همیشه از رفتنش می ترسیدم . . .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 04:36
و من دارم دیوونه می شم
-
ناتوان
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 01:34
عاشق تر از اینم ببین چون کلمات مرا همواره به بازی گرفته اند آنقدر توانا نیستند که دم از عشق من بزنند نمی توانند و نخواهند توانست که بفهمند چه رسد که بگویند که من چقدر دوستت دارم . . .
-
بی تو
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 23:54
درک می کنم با تو بودن را می فهمم لحظات داشتن نگاهت را می دانم هر لحظه با تو چه قدر میارزد چون بی تو بودن را بیشتر از همه چیز تجربه کرده ام . . .
-
همه خوبی
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 02:41
قسمت کردم با تو تمام لحظات شادم را تمام زندگی ام را و تو تصور کردی که همه ی من خوب است به شادی قطره های باران لحظه ی رها شدن از ابر ها اما من فقط خوبم زمانی که با تو هستم و با تو تجربه قطره ها را تکرار می کنم