اینگونه است

حکایت رازهای شبانه ،

بر فراز شادی های کودکانه ؛

جاودانه

ماندگار ...

مثل تو

مثل تصور تو

مثل نگاهت که تا کودک درونم نفوذ می کند

پیوند میزند مرا با ابدیت

و نفس هایم را به شماره می اندازد

که بشمارد

لحظه های دوست داشتنم را

اما

نمی تواند

چه بی شمار دوستت دارم ...


نظرات 1 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:30 ق.ظ http://shanc.blogsky.com

با گهرهای فراوان
زیر سرسر مرغابی ها در رقص آب و رژه ی مرواریدها در نور!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد