هوس

 ...برای من نوشته 

گذشته ها گذشته 

 

تمام قصه ها هوس بود  

برای او نوشتم 

 

برای تو هوس بود 

ولی برای من نفس بود 

 

کاشکی خبر نداشتی 

دیوونه نگاهتم 

 

یه مشت خاک ناچیز  

افتاده ای به زیر پاتم 

 

کاشکی صدای قلبت  

نبود صدای قلبم  

 

کاشکی نگفته بودم 

تا وقت جون دادن باهاتم 

تا وقت جون دادن باهاتم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد